حسین جوانی
کارل لیملی(یونیورسال پیکچرز)، آدولف زوکر( پارامونت پیکچرز)، لوییس بی میر( مترو گلدوین میر)، هری، سم و جک، پسرانِ بنجامین وارنر(کمپانی برادران وارنر) و هری کان( کلمبیا پیکچرز) : این نامهای بزرگ، یهودیانی هستند که علاوه بر اینکه جملگی از اروپای شرقی مهاجرت کردهاند، پسرانِ تنگدستی بودند که زندگیِ سخت و پُررنجی را تحمل کرده و اغلب بیپدر بزرگ شدند. آنها از پدرانشان بهعنوان انسانی مهربان یاد میکنند. صفتی که کنایهایست برای کسی که جربزه ندارد و یا اشارهای است بهاصطلاحِ یهودیِ Luftmenshen ( بیکاره). چنین پسرانی در زندگیشان راهی را پیش گرفتند که بیشتر از هر چیز با عقدهی ادیپ قابل فهم است: نفیِ گذشته و اصالتشان، و تلاش برای ساختن سیمایی جدید از خود. گریز از ریشهها، زبانها و لهجهها، آداب و رسوم و مذهب اروپایی و خلاصه هر چیزی که از آنها گذشتهای ارائه میداد، تا جایی که بی میر حتا تاریخ تولدش را محو کرد. آنها سَبکی جدید را بَرگزیدند: «سَبکی برای آمریکا. آمریکا غسل تعمیدی بود برای پاکشدن و نوشدن» و آنچه این یهودیان طرد شده و سَرخورده از جمعهایی آمریکایی را گِرد هم آورد، صنعت سرگرمی بود. صنعتی که آنها بهعنوان بخشی از جامعهی مهاجر آمریکایی خوب بلد بودند مخاطبان اصلیاش را سرگرم کنند، چرا که با توصل بهپردهی سینما سرزمینی را خلق میکردندکه وجود خارجی نداشت اما رویای هر آمریکایی بود. هیچکس نمیتواند بهآمریکا بیندیشد بدون آنکه به سینما فکرکند و «یهودیان سرانجام با خلق آمریکای آرمانی خود بر پردههای سینما، بهآمریکا در قالب تصورات خود جان دادند.»
امپرتوری هالیوود با جزئیاتی دقیق و لحنی لذتبخش به زندگی تک تک این یهودیان میپردازد. اینکه آدولف زوکر چطور با اجرای نقشهای بیرحمانه بهریاست پارامونت رسید. کارل لیملی( یونیورسال) چطور می خانههای تازه تعطیل شده را به سالن سینما تبدیل کرد. یا چرا لویس بی. میر(مترو گلدوین مایر) خود و استودیوش را متولد چهارم جولای میدانست.
نیل گابلر خود معترف است که از همان ابتدا با یک تناقض مواجهیم: «صنعت سینمای آمریکا، که ویل هیز، رئیس انجمن تولیدکنندگان و توزیعکنندگان فیلم، آن را جوهرهی اصلی آمریکا نامید، توسط گروهی یهودیِ اروپایی شرقی پایهریزی و – بیش از سیسال- اداره میشد که خود بههر چیزی شبیه بودند جز جوهرهی آمریکا». تا جایی که بر اساس پژوهشی در سال 1936، از هر 85 فعال تولید فیلم 53 نفر یهودی بودند و مشخصاً از نفوذ بالایی برخوردار. با این حال این دلیل نمیشد که یهودیان از همان ابتدای دهههای 1910 مورد هجمهی سامیستیزان (که خواستار رهایی فیلمها از دستان اهریمن بودند) و یا کمونیست ستیزان دههی 1960 (که یهودیت را نسخهای از کمونیسم میدانستند) و حتا «هیچندانها»(گروهی در آمریکا که روی روشهای آمریکایی تاکید میکردند و مخالف مهاجرت خارجیها بهآمریکا) قرار نگیرند. ولی این یهودیان بودند که اندکی از هدفشان، یعنی جا زدنِ خودشان بهعنوان آمریکایی، کوتاه نیامدند و پایمردی کردند. عملی که آیزایا برلین آن را «تحسین فرهنگ آمریکایی برای آمریکایی شدن و در عین حال رنجیده خاطر شدن» توصیف میکند. امپرتوری هالیوود با عنوان اصلی «امپراتوی خودشان»، سرگذشت چنین یهودیانیست.